هنگام مرگ چه اتفاقی میافتد؟ | به این دلیل نباید از مرگ ترسید
زندگی ارزشمند است. به همین علت است که هیچ کدام از ما دلمان نمیخواهد از آن تونل معروفی که انتهایش یک روزنه نورانی است عبور کنیم. اما در نهایت یک چیز مسلم است: این اتفاق دیر یا زود برای همه ما خواهد افتاد. به قول قدیمیها، این شتری است که در خانه همه میخوابد!
کارشناسان معتقدند مرگ اتفاقی است که مردم به اشتباه از آن میترسند! در واقع خود عمل مردن اصلا ترسناک نیست. اگرچه همه ما اعتقادات خاص خودمان را داریم، اما هیچ کس واقعاً نمیداند وقتی شما وارد “زندگی پس از مرگ” میشوید چه اتفاقی میافتد. با این حال، وقتی صحبت از فرایند مردن میشود، کارشناسانی که شاهد مرگهای زیادی هستند، سخنان آرامشبخشی در مورد احساس انسان در لحظه مردن میگویند که میتواند ترس ما را از مرگ کم کند.
به گفته دکتر کاترین مانیکس، نویسنده کتاب With The End in Mind، مردن آنطور که انتظار دارید و آنقدرها که فکرش را میکنید، بد نیست. او توضیح داد که چگونه ممکن است یک فرد به آرامی رو به سوی مرگ برود تا آخرین نفس خود را بکشد.
دکتر کاترین مانیکس گفت: «مرگ، مانند زایمان، تنها یک فرایند است. به تدریج مردم خستهتر و فرسودهتر میشوند. با گذشت زمان مردم بیشتر میخوابند و کمتر بیدار هستند. مردن فقط یک حالت بیهوشی است و اگر تا به حال بیهوش شده باشید، میدانید که ترسناک نبوده است. وقتی فردی بیهوش میشود، ما نمیتوانیم او را بیدار کنیم، نمیتوانیم به او دارو بدهیم تا به هوش بیاید. نمیتوانیم به او بگوییم که ملاقاتی دارد.
اما وقتی فرد بیهوش بعداً از خواب بیدار میشود، به ما میگوید که خواب خوبی داشته است. بنابراین، باید بدانیم که این کما ترسناک نیست. زمانی که اتفاق میافتد، ما متوجه این غوطه ور شدن در بیهوشی نمیشویم.»
دکتر مانیکس میگوید که صدای ناقوس مرگ صدای متمایزی است که ممکن است فرد در پایان عمر خود ایجاد کند. زیرا دیگر نمیتواند بلع یا سرفه کند. این صدا میتواند آرامش بخش باشد.
او گفت: «مردم در مورد صدای ناقوس مرگ بهگونهای صحبت میکنند که انگار چیزی وحشتناک است! اما در واقع بیمار آنقدر آرام است، آنقدر عمیقاً بیهوش است که حتی وقتی هوا به داخل ریه میرود و از آن خارج میشود، قلقلک دادن بزاق را احساس نمیکند. بنابراین، در پایان زندگی یک نفر، یک دوره تنفس کم عمق و سپس یک «بازدم» وجود خواهد داشت که پس از آن «دم» دیگری وجود ندارد. گاهی اوقات مرگ آنقدر ملایم است که خانوادهها حتی متوجه نمیشوند که این اتفاق افتاده است.»
به گفته یک پرستار بخش مراقبتهای ویژه، مرگ ترسناک نیست. برخی از بیماران تا لحظه مرگ ترس زیادی را تجربه میکنند. اما در لحظه مرگ واقعی، این فرایند به طرز باورنکردنی آرام است. حتی در مرگهای سخت، وقتی تلاشهای احیا را متوقف میکنیم، در حالی که بیمار واقعاً از دنیا میرود، آرامشی وهمآور وجود دارد.
مردم گاهی اوقات کنترل میکنند که بالاخره چه موقع از دنیا بروند. به گفته این پرستار، مهم این است که مردم تا وقتی واقعا نخواهند بمیرند، نمیمیرند. ما بیمارانی را دیدیم که در حالی که منتظر به هوش آمدن یا رفتن هستند، به طور باورنکردنی، جان سالم به در میبرند و فوراً از این وضعیت عبور میکنند.
«بسیاری از بیماران برای مرگ نیاز به اجازه دارند. برخی از بیماران میخواهند بدانند که برخی از عزیزانشان حالشان خوب است. بنابراین، با وجود تمام ناهنجاریهای فیزیکی، به نظر میرسد این بیماران به نوعی کنترل در پایان عمر خود دارند.»
خانوادهای را تصور کنید که دور بالین کسی که در حال مرگ است مینشینند… نمیدانند به همدیگر چه بگویند، نمیدانند به فرد در حال مرگ چه بگویند، و فرد در حال مرگ نیز نمیداند چه بگوید… او فقط به این فکر میکند که آیا هر نفس ممکن است آخرین نفس او باشد یا نه. صحنهای از غم، اضطراب و ناامیدی… و همراه با حس حقارت. اصلاً نیازی به چنین چیزی نیست. ما باید مکالمات را عادی کنیم و به بهترین شکل ممکن از یکدیگر دلجویی کنیم. مرگ انسان عادی فقط یک فرآیند واقعاً ملایم و آرام است.
باید بتوانیم مرگ را تشخیص دهیم، برای آن آماده شویم، آن را مدیریت کنیم و حتی آن را جشن بگیریم. ما باید بتوانیم با آن همدیگر را دلداری دهیم. اما از آنجایی که صحبت کردن در مورد مردن غیر مودبانه شده است، بهتر است مثل یک راز در علم طب باقی بماند.